برای خود و دیگران فکر کنیم

دیگران را دوست بداریم

برای خود و دیگران فکر کنیم

دیگران را دوست بداریم

مقاله ای از شیخ احمد دیدات

شیخ احمد دیدات از جمله نوادر علمای اسلامی بود که با زبان روز آشنایی داشت. هزاران نفر در جهان به خصوص اروپا و آمریکا با شنیدن سخنرانی ها و آثار او به دین اسلام مشرف شدند.


قبل از اینکه ایرانی ها اورا بشناسند در سال گذشته امت اسلامی اورا از دست داد. در حالی که خبر فوت وی درصدر اخبار خبرگزاری ها و سایت های اسلامی انگلیسی و عرب زبان دنیا قرار داشت، صدا و سیما و خبرگزاری های ایرانی به نقل یک خبر دوخطی اکتفا کردند.


دیدات از اندیشمندان نام آشنای آفریقای جنوبی، اوایل انقلاب به ایران سفر کرد و تحت تأثیر امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی قرار گرفت. بازتاب این تأثیر شگرف را می توان در سخنرانی وی پس از سومین سفرش به ایران (مارس 1982) دریافت، که به مناسبت سالگرد ارتحال بنیانگذار انقلاب اسلامی تقدیم موعودیان گرامی می کنیم.


خداوند متعال فرموده است:


و إن تتولّوا یستبدل قوماً غیرکم ثمّ لایکونوا امثالکم.


ما با سوء ِ ظن و ناباوری به تولّد معجزه آسای یک ملّت می نگریم، در حالی که وعدة تخلف ناپذیر خداوند حکیم دربارة ظهور و سقوط اقوام که در این آیه از سورة محمد(ص) قرائت کردم تحقق می یابد. پروردگار در آخرین عبارات این آیه به ما انذار می دهد که در صورت روی گرداندن از انجام تکالیف، مسئولیت ها و فرایض، قوم دیگری را جانشین ما خواهد ساخت.


این تعبیر را برادران اردو زبان ما در مواردی که انحرافی در جامعه می بینند به زیبایی به کار می برند؛ تعبیری که در طول تاریخ و اعصار گذشته پی در پی اتفاق افتاده است. خداوند که نخست قوم یهود


ـ بنی اسرائیل ـ را برگزید در قرآن فرموده است: «یا بنی اسرائیل، اذکروا نعمتی الّتی انعمت علیکم و انّی فضّلتکم علی العالمین»2 نعمت خداوند به آنان این بود که پرچمدار اشاعة دین خداوند در سراسر عالم باشند. چنین افتخاری ابتدا به قوم یهود ارزانی شد، اما آنان به تکلیفشان عمل نکردند. همان طور که در کتب مقدس مسیحیان آمده، حضرت عیسی(ع) از میان یهودیان برخاست و به آنان گفت: «پادشاهی ِ خداوند از شما سلب و به قومی که تسلیم فرمان او هستند عطا خواهد شد.»3. قوم مورد اشاره، امت اسلامی است. نعمت ِ شرافت بر سایر ملل، از یهودیان گرفته و به مسلمانان انتقال یافت. در آن زمان، مسلمانان شامل عرب ها بودند که به لطف خداوند افتخار یافته و مشعل داران نور و هدایت در جهان شدند. ولی دیدیم که آنها نیز سستی کرده و از همت عالی دریغ نموده و از خود ثمره چندانی باقی نگذاشتند. بنابراین خداوند قوم دیگری را به جای آنها برگزید. در تاریخ می خوانیم که ترک ها و مغول ها داغ هزیمت را بر پیشانی امپراتوری اسلام نهادند اما با پذیرش اسلام، مشعل اشاعه نور و دانش به دست آنان سپرده شد.


اقبال چه زیبا اشاره کرده است که: «مسلمانان! اگر ایرانیان یا عرب ها نابود شوند، شما پا برجایید چون جان شراب به سرشت پیاله وابسته نیست.» پیاله یا ظرف، کسی جز ملت ها نیستند. اسلام به مرزهای جغرافیایی یا ملی محدود نمی شود. خداوند سنتش را بارها و بارها تکرار می فرماید. یهودیان را برگزید، سپس عرب ها را و چون سستی و بی لیاقتی آنان را دید ترک ها را بر آنان مسلط فرمود و وقتی آنان نیز ادای تکلیف خود را زمین گذاشتند، قوم دیگری را برگزید و این سنت همچنان ادامه دارد. حال اگر شما از ادای صحیح تکلیف سر باز زنید خداوند قوم دیگری را که در انجام تکلیف پشتکار دارند بر می گزیند. نود درصد از جمعیت یک میلیاردی مسلمانان جهان را سنی ها تشکیل داده اند. اهل تسنن به تکلیفشان عمل نکردند پس خداوند همان قومی را که ما کوچک و خوار می شمردیم یعنی ایرانیان و شیعیان را برگزید.


تاریخ به برادران ایرانی ما که شاه بر آنها سلطنت می کرد بسیار اجحاف کرده است. نام شاه ایران محمد بود. اما این مرد برخلاف نامش بهره ای از ایمان واقعی نبرده بود. تصور این امر برای شما دشوار است اما به ایران که بروید و با چشمان خود جامعه ایرانی را ببینید جزئیات بیشتری دستگیرتان می شود. شاه مهرة بیگانه بود. اگر ایران به اشغال هیتلر یا روس ها در می آمد و به آنان ستم می شد قضیه را بهتر می فهمیدیم. عجیب اینجا بود که زمامدار این مملکت به زبان فارسی صحبت می کرد و نامش محمد بود. اما دل در گرو بیگانه داشت. شانزده سال اقامة نماز جمعه را ممنوع کرده بود. برای ما ایران به معنای شاه و شاه مساوی با ایران بود. زمانی به جدایی شاه و مردم ایران پی می بریم که از نزدیک با واقعیات این کشور رو به رو شویم.


اولین جایی که رایحة دل انگیز برادری ایرانیان را استشمام کردم در فرودگاه ر ُم بود. پیش از سوار شدن به هواپیما مشکلی در زمینة روادیدمان پیش آمد که یکی از برادران نسبت به حل آن اقدام کرد. او به دفتر هواپیمایی ایران رفت و مشکل را برای خانم جوانی که حجاب اسلامی کاملی داشت مطرح کرد. لباس این خانم بسیار برازنده و زیبا بود. همین خواهر مشکل ما را حل کرد. این اولین صحنه از یک دختر مسلمان واقعی

سووشون

فرصتی پیش امد کتاب سووشون نوشته خانم سیمین دانشور را مطالعه کنم.برایم جالب بود بدونم طرز تفکر خانمی که بعضی اونو به عنوان فرد غیر مذهبی میدانند چگونه است؟

بعضی مطالب منقول از ایشان بر این مطلب دلالت میکند.مثلا زنها چرا باید برای گناه نکردن اقایان خود را بپوشانند.

این کتاب داستان خانواده ای از قشر خوانین است که مشروب میخورند،زنا میکنند ،ادم میکشند و نماز هم میخوانند یاد این شعر افتادم که :چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند.بله وقتی دین نتواند انسان بسازد از دین بجز انجام تکلیف چیزی نمیماند.پس چه بهتر که این تکالیف بی حاصل را انجام ندهیم.امثال این خانم به جای حقیقت جویی سعی میکنند خودشان پاسخی برای ان پیدا کنند و چه بسا عقل خودشان کفایت نکند و در نهایت برای حادثه بی نظیری مثل کربلا نیز جایگزینی مثل سوگ سیاوش(سووشون)بیابند.چرا ما سعی نمیکنیم واقعیت دین اسلام  را بیابیم و انرا در زندگی خود پیاده کنیم ؟که اگر اینکار را بکنیم انوقت خواهیم دید فوج فوج مردم به اسلام گرایش پیدا میکنند.